بازدید امروز : 8
بازدید دیروز : 652
چند وقت پیش خبرنگاری از یک کارگر ساده ای که دوچرخه داشت، پرسید: شما از زندگی خودتون راضی هستید. کارگر جواب داد: بله خدا رو شکر زنده ایم. بعد از یک پزشک همین سوال رو پرسید. پزشک گفت: نه راضی نیستم. خبرنگار با تعجب روکرد به پزشک و گفت: خیلی عجیبه من همین سوال رو قبلا از یک کارگر ساده که دوچرخه داشت پرسیدم گفت بله زنده ایم شکر، ولی شما با این همه امکاناتی که دارید می گویید نه راضی نیستم!
پزشک به خبرنگار گفت: خوب اون کارگر گفته زنده ایم خدا رو شکر و زنده بودن با زندگی کردن خیلی فرق داره. من هم زنده ام ولی از زندگی کردن خودم راضی نیستم.
خوب اون درست می گفت. خیلی از آدمها فقط زنده اند و نفس می کشند. این کافی نیست. حیوانات هم زنده اند و نفس می کشند. زندگی، یعنی حرکت به جلو. کسانی زندگی می کنند که در طول زندگی خودشون دائم در حال سیر و حرکت تکاملی هستند. هر روزشون با روز قبل فرق می کنه. هر روزی که می گذره عالم تر، توانا تر، با فضیلت تر و با اراده تر می شوند. همیشه در حال رشد و شکوفایی استعداد های خودشون هستند. زنده بودن با سکون شخصیت هم سازگاره، ولی کسی که واقعا زندگی می کنه سکون و درجا زدن اصلا برایش معنا نداره. از هر دقیقه و ثانیه عمرش برای یاد گرفتن، رشد کردن و بزرگ شدن استفاده می کنه. برای عمرش ارزش قایله.
خیلی از مردم تنها زنده هستند و نفس می کشند، ولی زندگی نمی کنند. فرقی هم نداره فقیر باشند یا پولدار، عالم باشند یا جاهل. خیلی از پولدارها هم فقط زنده هستند. گاهی هم ممکنه طرف دانشمند و متخصص باشه، ولی زندگی خوبی نداشته باشه. علامت زنده بودن اینه که وقتی شما پس از چند سال با آنها برخورد می کنید، می بینید که از چند سال پیش تا حالا فرقی نکرده. شخصیتشون همونه که مثلا بیست سال، سی سال قبل بوده. این دسته فقط زنده بودند، ولی وقتی با یک انسان فرهیخته، فرزانه، دانشمند و عالم خودساخته مواجه می شوید، می بینید که خیلی فرق کرده. خیلی رشد کرده. خیلی جلو رفته. علم و عملش بیشتر شده. شخصیتش بزرگتر شده. معنویت و نورانیت بیشتری پیدا کرده. این حالت نشون می ده که اینها داشتند زندگی کردند. زندگی کردن کار آسونی نیست. هر کسی نمی تونه زندگی بکنه. انسان برای اینکه زندگی بکنه باید خیلی چیزها بلد باشه. خیلی چیزا داشته باشه. باید خودشو شناخته باشه. توانایی های خودشو شناخته باشه و راه شکوفایی این توانایی ها رو بلد باشه و همیشه برای حرکت به جلو و تکامل خودش برنامه داشته باشه. البته باید گرفتار یک لقمه نون هم نباشه و بتونه برای خودش فراقت و آرامشی درست کنه که در سایه اون به خودش فکر کنه و برای خودش و خانواده اش زندگی خوبی فراهم کنه. خدا کنه که بتونیم تا عمرمون به این دنیا هست حداقل چند سالی زندگی کنیم و مزه زندگی رو بچشیم.
نوشته: سید مصطفی علم خواه
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید